غرق غم بودن یعنی ناامید شدن از لطف خدای مهربون
سلام من برگشتم یه برگشتن واقعی تا همیشه چه دانشگاه برم چه نرم اما دیگه ترک وبلاگ نمیکنم این مدت خیلی اتفاقا افتاده که مهمترینش کنکور دادنم بود نه خوب بود نه بد نمیدونم چی میشه اما این نامردیه که ۳ نمونه سوال دادن ما شدیم موش ازمایشگاهی ۴ مرداد عروسی المیراست جالبه ۱مرداد پارسال نامزد کرد ۴ مرداد عروسی این ۲۰وچند روز هم که بعد کنکور نبودم رفته بودم انزلی شهر خوب و قشنگیه مشکل زبونشونه که ما سر در نمیاریم ![]()
خود بخندید تاببینید چگونه دود می شوند وبه هوا
می روند..
من خندیدم واسه همینم الان راضیم مهم نیست چی قبول میشم کجا قبول میشم یا اصلا قبول میشم یا نه مهم اینه که از خودم راضیم و کوتاهی نکردم به قول فاطی همه که قرار نیست دکتر مهندس بشن
دررا به طنين هاي تو وا كردم.
هر تكه نگاهم را جايي افكندم، پر كردم هستي ز نگاه .
بر لب مردابي ، پاره لبخند تو بر روي لجن ديدم، رفتم به نماز.
در بن خاري ، ياد تو پنهان بود، برچيدم، پاشيدم به جهان.
بر سيم درختان زدم آهنگ ز خود روييدن، و به خود گستردن.
و شياريدم شب يكدست نيايش، افشاندم دانه راز.
و شكستم آويز فريب.
و دويدم تا هيچ . و دويدم تا چهره مرگ ، تا هسته هوش.
و فتادم بر صخره درد. از شبنم ديدار تو تر شد انگشتم، لرزيدم.
وزشي مي رفت از دامنه اي ، گامي همره او رفتم.
ته تاريكي ، تكه خورشيدي ديدم، خوردم، و ز خود رفتم، و رها بودم.

پ.ن.این وبلاگ ۲تا نویسنده داره الهه و محمد رضا که محمد وقتی من کنکور داشتم زحمت اپ کردن میکشید الانم ازش خبر ندارم که چی کار میکنه هنوزم میخواد بنویسه یا نه
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم تیر ۱۳۸۶ ساعت 18:37 توسط الهه
|